کد مطلب:130076 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:276

سخنرانی 10
بسم اللَّه الرحمن الرحیم

الحمد للَّه رب العالمین باری ء الخلائق اجمعین والصلاة والسلام علی خاتم النبیین ابی القاسم محمد و آله الطاهرین.

گفتار امروز ما با آیه ای از قرآن مجید شروع می شود اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم «تلك امة قدخلت لها ما كسبت و لكم ما كسبتم و لا تسئلون عما كانوا یعملون» این آیه به همین صورت در دو جای سوره ی بقره آمده است. یكی بعد از آیه ی 133 كه مضمون آن این است، مگر شما حاضر بودید هنگامی كه مرگ یعقوب فرارسید و از پسران خود پرسید كه پس از من چه چیز را پرستش خواهید كرد؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را كه خدائی یگانه است و شریك ندارد خواهیم پرستید. سپس می گوید «تلك امة قد خلت» یعنی: یعقوب و فرزندان خداشناس او ملتی بودند كه رفتند و نیك و بد خود را با خود بردند، نه نیكیهای آنان را به شما خواهند داد و نه از بدیهای ایشان بر شما خواهند نهاد.

جای دیگر در همین سوره بعد از آیه ی 140 كه ترجمه ی آن این است. مگر شما می گوئید كه ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و دوازده سبط بنی اسرائیل یهودی یا نصرانی بوده اند، از رسول خدا به اینان بگو: آیا شما بهتر می دانید یا خدا، و چه كس ستمكارتر است از آنكه شهادتی از خدا نزد او باشد و آن را كتمان كند و خدا از آنچه می كنید غافل نیست، اینجا هم بعد از این آیه می گوید «تلك امة قد خلت» یعنی اولاد ابراهیم و فرزندان او یهودی یا نصرانی نبوده اند و پیش از موسی و عیسی علیهماالسلام می زیسته اند، ثانیاً هرچه بوده اند و هر كیشی كه داشته اند و هر نیك و بدی ارتكاب


می كرده اند به حال شما چه سود و زیانی دارد؟! اگر مردمی نیك بوده اند و كار نیك و شایسته انجام می داده اند، به شما چه مربوط، و اگر مردمی بد و بدكار بوده اند شما چرا نگران بدیهای آنها باشید مگر ممكن است كه روز حساب شما را مسئول بدیهای آنها بشناسند؟.

ما در چند سخنرانی سال گذشته و امسال تاریخ عاشورا را تا جائی كه توفیق مساعد بود مورد بررسی قرار دادیم، و ضمن این كار نام اشخاص نیك و شجاع و فداكار و با ایمان و تقوی برده شد و از نیكیها و شجاعتهای آنها در راه خدا، و از پایداری و فضائل و مكارم اخلاق ایشان سخن به میان آمد. از اشخاص بد و گنهكار و سركش و زورگو نیز نام برده شد، و به كارهای زشت و ناجوانمردیها و بدكاریهای اینان اشاره كردیم، و با توجه به خوبیهای آنان و بدیهای اینان بر آنان كه مردمی سرفراز و سعادتمند بوده اند درود و تحیت فرستادیم، و بر اینان كه مردمی پست و فرومایه بوده اند بد و نفرین فرستادیم. اما در عین اینكه سلام و درود فرستادن به روح پاك شهیدان و رادمردان و از جان گذشتگان راه خدا و لعن و نفرین كردن به كسانی كه در مقابل حق ایستاده اند و بروی اهل حق شمشیر كشیده اند، مردان با فضیلت و با تقوی را كه بهترین سرمایه ی هر ملتی هستند از میان برده اند كاری است نیك و شایسته، اما نمی تواند سعادت انسان را تأمین كند مگر آنگاه كه آدمی هم فكر و هم افق و همگام مردان نیك باشد، و در فكر و عمل از مردان بد كناره گیری كند، وگرنه سخن همان است كه خدا گفته است «تلك امة قد خلت» آن نیكان و بدان و آن مردان پاك و ملكوتی، و آن بدسیرتان آدمی صورت ملتی هستند كه براه خود رفته اند، هرچه توفیق و خوبی و نیكی داشته اند برای خود آنها است، و هرچه گناه و بدی و ستمگری داشته اند بر خود ایشان بار است، نه شما بر كارهای نیكشان مأجور خواهید بود، نه بر كارهای بدشان مسئول. تكرار این آیه هم در سوره ی بقره آنهم در فاصله ی كمتر از ده آیه برای آن است كه توجه به این موضوع بسیار مهم است و نباید كسی به این دلخوش باشد كه بگوید حسین بن علی علیهماالسلام و یاران او مردانی بزرگ و بزرگوار بوده اند، یا ابن زیاد و یزید و همكارانشان مردمی بد و بیراه. چه بسا مردمی كه ممكن است به روح مقدس امام علیه السلام درود می فرستند اما خود از لحاظ فكر و عمل و


طرز كار، ابن زیاد را پسندیده اند، و راه او را در پیش گرفته اند، و چه بسا مردمی كه از بدان گذشته ی تاریخ انتقادها كرده اند و بدها گفته اند، و مزید عذابها برای ایشان خواسته اند اما در طرز رفتار و كردار خویش همان ها را به عنوان پیشوائی و راهنمائی برگزیده اند.

در این مطلب شبهه ای نیست كه تأیید حق را اهل حق به هر نسبتی كه باشد و مبارزه با بدان و بدیها هر چند كاری است خوب و در حد خود اثربخش، اما انسان را در ردیف نیكان و سعادتمندان قرار نمی دهد، و از جرگه بدان و بدكاران بیرون نمی آورد، مگر آنگاه كه روش عمل انسان به آنان نزدیك شود و از اینان دور گردد، و در این صورت است كه می شود گفت من هواخواه و طرفدار خوبان و نیكانم و دشمن و مخالف بدان و بدكاران. قرآن مجید به موضوع تاریخ و نقل سرگذشت ملتهائی كه آمده اند و رفته اند و نقل و قصص پیمبران صلی اللَّه علیه و آله و سلم و كسانی كه با ایشان درافتاده اند بسیار عنایت فرموده است، و قسمتی مهم از آیات و سوره های قرآن مجید به نقل و بیان همین موضوع یعنی تاریخ گذشتكان اختصاص یافته است، اما منظور از این قسمت تنها آن نمی بوده است كه مسلمانان جهان بدانند كه موسی علیه السلام مرد خوبی بود، و فرعون مرد بدی، یا قوم عاد و ثمود مردمان بد و بیراه بودند، و فلان ملت دیگر مردمی خوب و سر براه. خوبی موسی علیه السلام و دیگر پیمبران خدا، و خوبی مسیحیان نجران كه بدست ذونواس پادشاه یمن كشته شدند و بدی ذونواس به حال مسلمان چه سود و زیانی دارد.

نقل تاریخ گذشتگان برای آن است كه مسلمانان در علل پیشرفت و سعادتمندی و سرفرازی ملتی و بدبختی و زبونی و بیچارگی ملتی دیگر تأمل كنند و آنچه را در ملتهای گذشته ی جهان موجب سربلندی و سرفرازی و نیرومندی و سروری بوده است بشناسند و پی آن بروند و نیز آنچه را در ملتهای گذشته ی دنیا باعث سقوط و بدبختی و گرفتاری به عذاب خدای متعال و نابودی می شده است نیك بشناسند و از آن پرهیز كنند و بدانند كه سنت خدای متعال عوض نمی شود و تغییر نمی كند، و اگر قومی به جهتی در دنیا سرفراز شده اند آن جهت همیشه موجب سرفرازی خواهد بود و اگر ملتی به جهتی بدبخت و زبون شدند، آن جهت همیشه باعث بدبختی و زبونی خواهد گشت.


كلمه ی سنت هر جا كه در قرآن مجید استعمال شده به همین معنی لغوی است یعنی روش و طرز عمل كه خدای متعال با امتهای گذشته داشته است و در همه جا خدا می گوید كه سنت من تغییرپذیر نیست برای عزت و سربلندی راهی است و آن راه را عوض نمی كنم، و برای بدبختی و بیچارگی هم راهی و علتی است كه تغییرپذیر نیست. «سنة اللَّه فی الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنة اللَّه تبدیلا»

این آیه به این صورت در سوره ی احزاب (63) است یعنی آن طرز رفتاری كه خدا درباره ی بندگان منافق و گنهكار خود داشته است كه اول پیمبران و فرستادگان برایشان بفرستد و اتمام حجت كند و راه خوب و بد و حق و باطل را برای ایشان روشن سازد، و پس از اتمام حجت آنان را كه ایمان نیاورند و به كفر خویش اصرار ورزند هلاك گرداند و نابود كند، و آنان را كه با خدا و پیغمبرش از راه دوروئی و فریبكاری و نفاق درآیند: هم با خدا باشند و هم با دشمنان خدا، و هم از رسول خدا غنیمت جنگ و دیگر بهره های مسلمانی گرفته باشند، و هم از دشمنان او حق حساب جاسوسی و فتنه انگیزی، اینان را رسوا كند و دستشان را از هر دو طرف كوتاه سازد و رانده ی اینجا و آنجا كند، این سنت خدا تغییر پذیر نیست و نباید انتظار داشت كه نفاق و دوروئی روزی موجب شرمندگی و رسوائی باشد و روزی باعث سرفرازی و نیك نامی. در قرآن سوره ی بنی اسرائیل نیز همین مطلب به این صورت ذكر شده:

«سنة من قد ارسلنا قبلك من رسلنا و لا تجد لسنتنا تحویلا» 79.

تحویل هم همان تبدیل و تغییر و از حالی به حالی بردن است در سوره ی انفال (38)نیز كلمه ی سنت به همین معنی بكار رفته است:

«قل للذین كفروا ان ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف، و ان یعودوا فقد مضت سنة الأولین».

یعنی به كافران بگو اگر از كفر و عناد خویش بازگردند و دست از عناد با حق كوتاه سازند آمرزیده شوند و اگر به كفر و عناد خود بازگردند روش ما درباره ی گذشتگان عمل شده است، یعنی درباره ی اینان هم همان روش بكار خواهد رفت و چنانكه آنان را هلاك كردیم اینان را نیز هلاك خواهیم كرد، در سوره ی حجر این مطلب به این صورت بیان شده: «لا یؤمنون به و قد خلت سنة الأولین».


یعنی این كفار مكه كه در دشمنی و عناد ورزی با رسول خدا اصرار می ورزند امیدی به ایمان آنها نیست، اینان ایمان نمی آورند اما تكلیفشان روشن است و روش ما درباره ی كافرانی كه پیش از ایشان بوده اند و بر كفر خود اصرار ورزیده اند معلوم است، با اینان نیز چنان كنیم كه با آنان كردیم در سوره ی فتح (23)می گوید:

«ولو قاتلكم الذین كفروا لولوا الأدبار ثم لا یجدون ولیا و لا نصیراً سنة اللَّه التی قد خلت من قبل و لن تجد لسنة اللَّه تبدیلاً».

یعنی اگر مشركان مكه در حدیبیه با شما جنگ می كردند صرفه ای نمی بردند و پشت به جنگ می دادند و سپس نه پناهی به دست می آورند، و نه یاوری و این طرز رفتاری است كه پیش از این هم خدا با كافران داشته است و رفتار و سنت خدا را تغییر و تبدیل نیست، یعنی یكی از سنتهای پروردگار این است كه ایمان مایه ی پیروزی و غلبه یافتن بر دشمن است و نه تنها شما و بت پرستان مكه بلكه هر دو دسته ای كه با هم درافتند و یكی از آنها با انگیزه ی ایمان به میدان كارزار آید خدای او را پیروز می كند. در سوره ی فاطر یعنی سوره ی ملائكه (45) می گوید:

«و لا یحیق المكر السیی ء الا باهله فهل ینظرون الا سنت الأولین فلن تجد لسنة اللَّه تبدیلاً و لن تجد لسنة اللَّه تحویلاً».

یعنی اینان كه دست از بت پرستی برنمی دارند و مكرهای بد بكار می برند تا از پیشرفت اسلام جلوگیری كنند بدانند كه مكرهای بد دامنگیر همان كسانی می شود كه مكر می كنند و اگر ایشان انتظار داشته باشند كه ما با ایشان روشی در پیش گیریم جز روشی كه با گذشتگان داشته ایم، انتظاریست بی جا، چه سنت خدا تغییرپذیر نیست و مكر و فریبكاری هرگز مایه ی سرفرازی و پیشرفت نبوده است. در سوره ی مؤمن یعنی سوره ی غافر (85) می گوید:

«فلم یك ینفعهم ایمانهم لما رأوا بأسنا سنة اللَّه التی قد خلت فی عباده و خسر هنا لك الكافرون».

یعنی كسانی كه پیمبران ما را تكذیب و آنها را مسخره كردند و عذاب بر آنها فرستادیم چون سختی عذاب ما را دیدند و دست به دامن ما شدند و گفتند دست از شرك و كفر خویش برداشتیم و به خدای یگانه ایمان آوردیم این ایمان كه از فشار


عذاب ناشی شده بود سودی به حال ایشان نمی داشت و این روش خدائی است، كه در میان بندگانش عمل شده است و كافران در آن حال زیان بردند.

از مجموع این آیات كه خوانده شد و ترجمه شد چنین برمی آید كه خدای متعال برای خاطر كسی از سنتهای خویش دست برنمی دارد، نه كسی را بی جهت عزیز و سربلند و سعادتمند می كند و نه كسی را بی جهت خوار و زبون و بدبخت می گرداند. هم آن را رازی است و هم این را جهتی و علتی، نه خدا ملتی را آفریده است تا بر دیگران سروری كنند و در دنیا عزیز و سربلند باشند، و نه مردمی را خلق كرده است برای آنكه بیچاره و بدبخت و نادار و درمانده باشند، هم آنان كه در دنیا سروری و توانگری یافته اند بر حسب سنت الهی بوده است و هم اینان كه زبونی و بدبختی و رسوائی كشیده اند، امیرالمؤمنین علیه السلام در یكی از خطبه های خود كه در نهج البلاغه نقل شده می گوید «واللَّه لأظن ان هؤلاء القوم سیدالون منكم باجتماعهم علی باطلهم و تفرقكم عن حقكم و بمعصیتكم امامكم فی الحق، و طاعتهم امامهم فی الباطل و بادائهم الأمانة الی صاحبهم، و خیانتكم ]صاحبكم[ و بصلاحهم فی بلادهم و فسادكم، فلو ائتمنت احدكم علی قعب لخشیت ان یذهب بعلاقته».

یعنی به خدا قسم گمان می كنم كه این دشمنان شما به زودی بر شما پیروز شوند و كار را از دست شما بگیرند چرا كه اینان در همان باطل خود هماهنگی دارند، اما شما در حق خود پراكنده و از هم جدا هستید، آنان امام خود را در راه باطل اطاعت می كنند اما شما امام خود را در راه حق معصیت می كنید، و فرمان او را نمی برید، آنان به رهبر خود به امانت رفتار می كنند اما شما با امام خود خیانت می كنید، آنان در سرزمین خود و برای خود خوب مردمی هستند و كاری به زیان كشور خود نمی كنند، اما شما در سرزمین خودتان و جائی كه مال شما است بد مردمی هستید و تبهكاری می كنید، با شما مردم چگونه می توانم كار كنم كه اگر به یكی از شماها كاسه ای چوبی به امانت بسپارم راستی می ترسم كه دسته ی آن را برای خود جدا كنید.

می توانم بگویم كه امیرالمؤمنین علیه السلام با این كلمات همه ی آن آیات را شرح و تفسیر كرد و نشان داد كه از قانونهای خدائی و سنتهای الهی نمی توان سرپیچی كرد. علی علیه السلام می خواهد به اصحاب خود بگوید كه شما تنها به اینكه امام شما علی


است غالب نخواهید شد و آن دیگران تنها به این دلیل كه مرد بدی بر آنها حكومت می كند مغلوب نخواهند شد، سنت خدا در غالب و مغلوب شدن ملتها این نبوده است و نیست كه هر دسته ای امام عادل و خوبی داشتند غالب شوند و كار آنها پیشرفت كند اگر چه با هم متحد و هماهنگ نباشند و اگر چه امام خود را نافرمانی كنند [1] و اگر چه با امام خود خیانت ورزند، و اگر چه در سرزمین خود و در كشور خود و برای خود هم مردمانی بد و تبهكار باشند، و نیز سنت خدا این نیست كه هر دسته ای كه رهبر ستمگری داشته باشند كار آنها پیش نرود و از مقاصد خویش بازمانند و هرگز نوبت دولت به آنها نرسد و هرگز پیروز نگردند هر چند مردمی متحد و متفق و هماهنگ باشند، و هر چند رهبر خود را اطاعت كنند و با وی به امانت رفتار كنند و در میان خود برای خود مردمی خوب و نافع و درستكار باشند برحسب سنتی كه خدای متعال دارد آن دسته اول با همان امام خوبی كه دارند شكست خواهند خورد و قدرت و دولت خود را از دست خواهند داد، چه با پراكندگی و اختلاف و نافرمانی و جنایت و نادرستكاری نمی توان برقرار ماند، و این دسته دوم با همین رهبر ستمگر پیش خواهند برد و قدرت را از دست دیگران خواهند گرفت، چه مقتضای اتحاد و اتفاق و اطاعت و انقیاد و امانت داشتن و درستكاری به حكم سنت دیرین پروردگار پیشرفت و پیروزی و غالب شدن و قدرت یافتن است.

علی علیه السلام نمی خواست اصحاب خود را مغرور كند و به آنها دروغ بگوید كه با داشتن امامی مانند علی خیالتان آسوده باشد، به هر حال دنیا و آخرت مال شماست اتحاد و اتفاق نداشتید مهم نیست. امام شما امیرالمؤمنین است خیانتكار بودید عیبی ندارد، امام شما علی است از امام خود اطاعت نكردید و حرف او را گوش ندادید جای نگرانی نیست، چه امامی مثل علی دارید اگر در میان خود و در شهر و كشور خود و برای خود بد مردمی بودید و خانه ی خود را بدست خود خراب كردید و برای خود هم مردمی فاسد و مفسد بودید، چون امامی مثل علی بر شما حكومت می كند زیانی به شما نخواهد رسید. از طرف دیگر دشمنان شما چون مرد ستمگری بر ایشان حكومت


می كند هرچه باشد و هر طور باشند همیشه زبون و خوار و شكست خورده ی شما خواهند بود اگر چه بیش از شما گوش با هم متحد و متفق باشند، و اگر چه بیش از شما امین و درستكار باشند، و اگر چه بیش از شما گوش به فرمان امام خود باشند و اگر چه بیش از شما برای خود و كشور خود خوب و سودمند باشند از اینگونه دروغ ها كه همه برخلاف سنت پروردگار است امیرالمؤمنین علیه السلام به اصحاب و شیعیان خود هرگز نگفت، و همیشه در هر مقامی آنان را به تخلف ناپذیری و تغییر نیافتن سنتهای پروردگار توجه می داد، اما خود شیعیان و اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام از اینگونه دروغها به خود می گفتند و شاید بسیاری از آنها تصور می كردند یا تصور می كنند كه راستی می توان سنتها و روشهای خدا را عوض كرد و از آنچه تمام بشر نتیجه ی بد گرفته اند و می گیرند نتیجه ی خوب گرفت، و با كارهائی كه دیگران را پست و زبون و بیچاره ساخته است و عزت و قدرت و سعادتشان را به باد داده است با همان كارها می توان عزیز و نیرومند و سعادتمند شد.

در خطبه ی دیگر هم امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی جهاد می گوید «فمن تركه رغبة عنه البسه اللَّه ثوب الذل و شملة البلاء ]و شملته البلاء خ ل[ و دیث الصغار و القماء، و ضرب علی قلبه بالاسهاب، و ادیل الحق منه بتضییع الجهاد و سیم الخسف و منع النصف».

اینجا هم علی علیه السلام نمی خواهد از ثواب جهاد در راه خدا و دفاع از مرزهای خود و دین خود سخن بگوید، یا بگوید كه اگر كسی جهاد نكرد و ملتی وظیفه ی جهاد و دفاع از وطن را از یاد برد و در خانه اش نشست تا دشمن بر سر او تاخت، عقوبت او در قیامت این طور و آن طور خواهد بود، در این بیان امیرالمؤمنین هیچ كاری به ثواب و عقاب اخروی ندارد و می خواهد مردم را توجه دهد به یكی از قوانین و سنن الهی كه هر قومی شانه از زیر بار وظیفه ی جهاد و دفاع خالی كنند و در فكر حفظ مرزهای خود از تعرض دشمن نباشند، اگر چه پیغمبرشان خاتم انبیاء باشد و امامشان امیرالمؤمنین، خوار و زبون خواهند شد، و سر تا پای آنها را گرفتاری و بیچارگی فراخواهد گرفت، در میان ملتها، كوچك و سرشكسته خواهند بود، نور عقل و درایت را از دست خواهند داد. در اثر ترك وظیفه ی جهاد و دفاع حق را از دست می دهند و دولت بدست


دیگران خواهد افتاد، داغ مذلت بر پیشانی چنین ملتی خواهد خورد و كسی با او به انصاف و عدل رفتار نخواهد كرد. می توان گفت امیرالمؤمنین علیه السلام با ناامیدی از آنكه مردم را از طریق عاطفه ی دینی برای جهاد آماده سازد دست بدامن عاطفه ی ملی آنها شد و به آنها فرمود كه اگر برای ثواب اخروی به جهاد نمی روید، و از عقوبت و كیفری كه بر ترك جهاد مترتب است بیم ندارید، از آثار بدی كه ترك جهاد در زندگی شما دارد بترسید و از سنتهای خدائی كه تغییرناپذیر است برحذر باشید، شما اگر هم ثواب اخروی را نخواهید باید برای حفظ عزت و استقلال و سربلندی خود به پا خیزید و مرزهای كشور خود را از تعرض دشمنان حفظ كنید و حیثیت و آبروی خود را در میان ملل از دست ندهید و خود را در اثر خانه نشینی و فرصت بدست دشمن دادن گرفتار و بیچاره نسازید.

سپس امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «الا و انی قد دعوتكم الی قتال هؤلاء القوم لیلا و نهاراً، و سراً و اعلاناً، و قلت لكم: اغزوهم قبل أن یغزوكم، فواللَّه ماغزی قوم قط فی عقردارهم الا ذلوا، فتوا كلتم و تخاذلتم حتی شنت علیكم الغارات و ملكت علیكم الأوطان».

یعنی من شب و روز پنهان و آشكار به شما می گفتم كه با مردم شام و دشمنان خود بجنگید، و پیش از آنكه آنها بر شما بتازند و شما را غافلگیر كنند شما بر آن یاغیان حمله برید و پیشگیری نمائید. چه هرگز ملتی نبوده است كه در خانه خود بماند و همانجا بنشیند تا دشمن بر وی بتازد، و مرزهای او را یكی پس از دیگری غارت كند و آنگاه در مركز كشورش با وی در جنگ شود و آن ملت ذلیل و خوار نشود و شكست نخورد. اما هرچه گفتم شما كار را به این و آن حواله ساختید و یكدیگر را از كار جهاد سست كردید تا در نتیجه به حكم قانون و سنت الهی دشمن از مرزهای شما به كشور شما راه یافت و هر روز ناحیه ای را غارت كرد و از دست شما گرفت، قرآن مجید در توجه دادن مردم به این حساب كه ما برای خاطر این و آن حساب خود را به هم نمی زنیم اصرار ورزیده است و آیاتی بسیار برای روشن ساختن این حقیقت در قرآن مجید می توان یافت.

در سوره ی بقره راجع به یهودیان معاصر رسول خدا می فرماید: «و قالوا لن تمسنا


النار الا ایاماً معدودةً قل اتخذتم عنداللَّه عهداً فلن یخلف اللَّه عهده ام تقولون علی اللَّه ما لا تعلمون، بلی من كسب سیئة و احاطت به خطیئتة فاولئك اصحاب النار هم فیها خالدون» این یهودیان معاصر و معاند رسول خدا گفتند ما اگر به دوزخ هم رفتیم چند روزی بیشتر در آن نخواهیم ماند. ای رسول خدا به اینان بگو مگر شما از خدا سندی گرفته اید، و خدا با شما عهد و پیمانی بسته است، و اطمینان دارید كه خدا عهد خود را به هم نمی زند، یعنی مگر خدا به شما تنها سندی داده است كه ما در موقع رسیدگی به حسابها با گنهكاران دیگر طوری رفتار می كنیم و با شما طوری دیگر، همان گناهی كه دیگران را برای همیشه معذب خواهد داشت برای شما چند روزی بیشتر تولید زحمت نخواهد كرد. راستی خدا چنین قرار محرمانه ای با شما دارد؟! یا آنچه را كه نمی دانید به خدا نسبت می دهید.

سپس اشاره به همان قانون خدائی می كند كه اگر گناه بر آنان مستولی شد و اثر گناه همه ی وجود او را فراگیرد، دیگر برای همیشه در عذاب خواهد بود «بلی من كسب...»، بلی شما را هم با همان قانون عمومی عذاب می كنم و آن قانون این است كه هركس به گناه و شرك گرفتار شود گناهش او را فراگیرد چنانكه تا مرگ از آن رهائی پیدا نكند چنین كسانی همیشه در عذاب دوزخ خواهند بود.

در آیه ای از سوره ی نساء همین مطلب صریحتر و جامعتر بیان شده است «لیس بأمانیكم و لا امانی اهل الكتاب. من یعمل سوءاً یجز به و لا یجد له من دون اللَّه ولیاً و لا نصیراً. و من یعمل من الصالحات من ذكرٍ أو انثی و هو مؤمن فاولئك یدخلون الجنة و لا یظلمون نقیراً» یعنی ثواب و عقاب و آثار نیك و بد كارها بستگی به آرزوهای شما و اهل كتاب ندارد، نه قانون الهی برای خاطر شما مسلمانان به هم خواهد خورد و نه برای خاطر اهل كتاب. و آن قانون این است كه هركس كار بدی انجام دهد به كیفر آن خواهد رسید و جز خدا پناهی و یاوری بدست نخواهد آورد، و هركس از مرد و زن درستكار و باایمان باشد اینان وارد بهشت خواهند شد و كمتر ظلمی برایشان نخواهد شد.

والسلام علیكم و رحمةاللَّه و بركاته



[1] چنانكه در غزوه ي احد در اثر نافرماني عده اي (با اينكه مسلمان و معتقد به خدا و پيغمبر و اسلام و قرآن بودند و طرف آنها دشمنان خدا و پيغمبر بودند) شكست خوردند.